گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
آیات الاحکام
جلد دوم
کتاب امر بمعروف و نهی از منکر



اشاره
امر عبارتست از طلب فعل از آن حیثیت که فعل است بر وجه عالیت و نهی طلب عدم فعل است بر وجه مذکور یا طلب «1» بدان که
بازداشتن از فعل از آن حیثیت که باز داشتن است از فعل بر وجه مذکور علی اختلاف القولین. و مشهور آنست که مراد از معروف
فعلیست که مشتمل باشد بر صفت راجحه خواه واجب باشد و خواه مندوب و مراد از منکر فعل حرام است. و مختار محققان
اصحاب آنست که امر بواجب واجبست و امر به مندوب مندوب. و هم چنین نهی از حرام واجبست و نهی از مکروه مندوب پس
اگر منکر را عامتر دانند از حرام و مکروه هم چنان که معروف را عامتر داشتهاند از واجب و مندوب بهتر باشد.
1) قال العلامۀ الحلی ره فی التذکرة __________________________________________________)
ج 1 فی کتاب الجهاد فی الفصل السابع مسألۀ الامر طلب الفعل بالقول علی جهۀ الاستعلاء و النهی نقیضه و لا یشترط العلو. و
المعروف هو الفعل الحسن المختص بوصف زائد علی حسنه اذا عرف فاعله ذلک او دل علیه و المنکر هو الفعل القبیح اذا عرف
فاعله ذلک او دل علیه. و الحسن ما للقادر علیه المتمکن منه و من العلم بحسنه ان یفعله و ایضا ما لم یکن علی صفۀ تؤثر فی
استحقاق الذم و القبیح هو الذي لیس للمتمکن منه و من العلم بقبحه ان یفعله او الذي علی صفۀ لها تأثیر فی استحقاق الذم و الحسن
شامل للمباح و المندوب و الواجب و المکروه و القبیح هو الحرام و قد یطلق فی العرف الحسن علی ما له مدخل فی استحقاق المدح
فیتناول الواجب و المندوب خاصۀ. آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 98 و خلافست میان اصحاب در آن که وجوب و ندب
(1 «__________________________________________________) 1» ایشان عقلی است یا سمعی
قال العلامۀ ره فی التذکرة (مسألۀ) اختلف علمائنا فی وجوبها فقال بعضهم انه عقلی فانا نعلم وجوب رد الودیعۀ و قبح الظلم و نعلم
وجوب الامر بالمعروف الواجب و وجوب النهی عن المنکر (و قال) بعضهم انه سمعی لانه معلوم من دین النبی (ص) و قد دل السمع
علیهما کما تقدم و لو وجبا بالعقل لما ارتفع معروف و لما وقع منکر او کان اللَّه تعالی مخلا بالواجب و التالی بقسمیه باطل فالمقدم
مثله بیان الشرطیۀ ان الامر بالمعروف هو الحمل علی فعل المعروف و النهی عن المنکر هو المنع منه فلو کانا واجبین بالعقل لکانا
صفحه 73 از 346
واجبین علی اللَّه تعالی لان کل واجب عقلی فانه یجب علی کل من حصل فیه وجه الوجوب و لو وجبا علی اللَّه لزم احد الامرین و اما
بطلانهما فظاهر. (اما الاول) فلانه یلزم منه الالجاء. (و اما الثانی) فلانه تعالی حکیم یستحیل منه فعل القبیح و الاخلال بالواجب. لا
یقال الالجاء وارد علیکم لو وجبا علی المکلف لان الامر هو الحمل و النهی هو المنع و لا فرق بین صدورهما من اللَّه تعالی او
المکلف فی اقتضائهما الالجاء و هو یبطل التکلیف. (لأنا نقول) منع المکلف لا یقتضی الالجاء لانه لا یقتضی الامتناع بل هو مقرب و
هو یجري مجري الحدود فی اللطفیۀ و لهذا تقع القبائح مع حصول الانکار انتهی. اقول المراد من الوجوب العقلی لیس هو الالزام
بحیث لا یتخلف حتی یلزم الالجاء و الایجاب المنافی بالتکلیف او الاخلال بالواجب المستحیل وقوعه من الحکیم المطلق علی ما قرره
العلامۀ اعلی اللَّه مقامه بل المراد منه ان العقل یدرك وجوب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر کسایر الواجبات العقلیۀ التی یدرك
العقل حسنها و قبحها فیما له مسرح. و لا یلزم من ذلک محذور أصلا لا الالجاء و لا الاحلال بالواجب و دلالۀ السمع انما کان للتأکید
فالامر بالمعروف و النهی عن المنکر اللذین یحکم العقل بوجوبهما کانا مقربین إلی الطاعۀ و مبعدین عن المعصیۀ سواء صدر الامر و
او من المکلف و لا یسلبان الخیار عن المکلفین اصلا اذ لیس المراد من الامر و النهی هو البعث « ص» النهی من اللَّه تعالی بلسان النبی
و المنع علی سبیل الالجاء و الاضطرار بل هو القول بإتیان المعروف و ترك المنکر و البعث و المنع فی بعض الحالات کما لا تکون
من المکلفین إلجاء و اضطرار کذلک من اللَّه تعالی کما هو واضح للمتدبر آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 99 و در آن که
فوجوب الامر «__________________________________________________ 1» عینی است یا کفائی
بالمعروف و النهی عن المنکر کوجوب الامر بإطاعۀ المولی و ولی الامر و النهی عن مخالفتهما حیث ان کلا منهما مع کونهما عقلیین
لا یوجب الالحاء و الاضطرار لمکان الخیار فی المکلفین فلا یوجبان الا التقرب إلی الطاعۀ و البعد عن المخالفۀ و لقد اجاب العلامۀ
الجزائري فی قلائد الدرر ص 188 عن محذوري کونهما واجبا عقلیا بما هذا نصه و یمکن ان یجاب بان الواجب علیه فی حقه تعالی
هو التخویف و الانذار یرفع البرکات و تسلیط الاشرار و اهلاك قوم و نحو ذلک و قد فعله تعالی و بالجملۀ الواجب العقلی قد یختلف
باختلاف المنسوب الیه فکما انه یجب علی بعض بالید و اللسان و علی آخرین بالقلب کذلک جاز ان یکون بالنسبۀ الیه تعالی بما
ذکرنا انتهی. ( 1) قال العلامۀ ره فی التذکرة (مسألۀ) اختلف علمائنا فی وجوبهما علی الاعیان او علی الکفایۀ فقال السید المرتضی
انهما علی الکفایۀ و قال الشیخ انهما علی الاعیان لقوله (ص) لتأمرن بالمعروف و لتنهین عن المنکر و هو عام (و نقول) بموجبه فان
الواجب علی الکفایۀ یخاطب به الکل و یسقط بفعل البعض. (و احتج السید ره) بان الفرض وقوع المعروف و ارتفاع المنکر فمتی
حصل صار التعاطی لها عبثا. و قال العلامۀ المحقق الاول ره فی الشرائع و وجوبهما (الامر بالمعروف و النهی عن المنکر) علی الکفایۀ
و قیل علی الاعیان و هو اشبه. و قال الشهید الثانی ره فی الشرح ما اختاره المصنف ره من وجوبه علی الاعیان مذهب الشیخ و تبعه
علیه جماعۀ من المتأخرین عملا بعموم الایات و الاحادیث (و اقوي القولین) الاول (الکفائی) لقوله تعالی وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّۀٌ یَدْعُونَ
إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ، و لان الغرض الشرعی وقوع المعروف و ارتفاع المنکر و لا یظهر تعلق الغرض
بمباشر معین و العمومات غیر منافیۀ لذلک لان الواجب الکفائی یخاطب به جمیع المکلف کالواجب العینی و انما یسقط بقیام بعضهم
به عن الباقین حتی لو لم یمکن حصوله إلا بقیام الکل وجب القیام علی الکل فقد اشترکا فی الحکم من هذه الجهۀ و فی سقوط
الوجوب بعد حصول المطلوب من ترك المنکر و فعل المعروف لفقد شرط الوجوب الذي هو اصرار العاصی و انما تظهر فائدة
القولین فی وجوب قیام الکل به قبل حصول الغرض و ان قام به من به الکفایۀ علی القول بالوجوب العینی و سقوط الوجوب عمن زاد
عمن به الکفایۀ آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 100 و ادله اقوال مذکوره در کتب اصحاب مسطور است و بعد از تأمل
صحیح در __________________________________________________ من القائمین علی الاخر بل
یظن قیام من به الکفایۀ علی ما هو المشهور بینهم و ان کان هذا القسم موضع النظر. (اقول) مستفاد از ظواهر اخبار وجوب عینی امر
بمعروف و نهی از منکر است لکن آیه شریفه وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّۀٌ إلی اخرها دلالت بر وجوب کفائی میکند به جهت من تبعیضیۀ و
صفحه 74 از 346
هم چنین روایۀ مسعدة بن صدقه از حضرت صادق علیه السّلام دلالت بر وجوب کفائی امر بمعروف و نهی از منکر میکند چنانچه
حضرت صادق علیه السّلام پس از سؤال از امر به معروف و نهی از منکر که آیا واجب بر جمیع است میفرمود نه بلکه بر کسانی که
صاحب قدرت و صاحب اطاعت و دانا واجب است نه بر کسانی که عاجز و ضعیف و نادان که نمیتوانند هدایت کنند نفس
خودشان را به راه راست به جهت این که کسی که خودش عاجز و نادان باشد نمیتواند دیگران را ارشاد و به راه راست هدایت
نماید و در صورت دانستن راه حق اعتناء بامر او نکنند، و از اینست که اعتبار علو در امر بمعروف شرط است نه در مطلق امر. و دلیل
بر این که امر بمعروف و نهی از منکر مخصوص بر اشخاصی است نه بر عموم قول خداي تعالی است که میفرماید وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ
أُمَّۀٌ الایۀ یعنی باید از شما جماعتی باشد که دعوت بخیر و امر بمعروف و نهی از منکر کند و این خطاب خاص است نه عام چنانچه
میفرمود وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّۀٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ یعنی از قوم موسی علیه السّلام جماعتی بود هدایت کننده به راه راست، و
فرمود بر امت موسی و نه بر هر قوم در حالی که در آن وقت امتهاي مختلف بودند و امت بر واحد و جمع اطلاق میشود چنانکه
میفرمود إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّۀً قانِتاً لِلَّهِ یعنی ابراهیم پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلّم امتی بود مطیع بامر خدا. پس امر بمعروف و
نهی از منکر بر کسی که در مورد صلح و تقیه بوده و داراي آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 101 ادله مذکوره ظاهر میشود
که عقلیست و کفائی. چنانکه مخفی نیست بر منصف ذکی. و امر معروف و نهی منکر را مراتب مختلفه است بحسب شدت و
ضعف از مجرد بغض و براءت باطنی تا جرح و قتل و وجوب و ندب ایشان نیز بترتیب است بطریق الاضعف فالاضعف. و در ایشان
فواید عظیمه و مثوبات کثیره است و در این باب احادیث بسیار وارد شده چنانکه مرویست از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلّم که
فرمود لتأمرن بالمعروف و لتنهین عن المنکر و الا یولی علیکم شرارکم و یدعو خیارکم فلا یستجاب بهم یعنی سوگند به خدا که هر
آینه امر کنید بمعروف و هر آینه نهی کنید از منکر و الا مسلط شوند بر شما بدان شما و طلب خیري کنید نیکان شما پس هیچ کس
اجابت نکند ایشان را. و مرویست که گفت (هما خلقان من اخلاق اللَّه و کفی بذلک فضیلۀ لمن اتصف بهما) یعنی امر بمعروف و
نهی از منکر دو صفت حمیدهاند از صفات حمیده
__________________________________________________توانائی و صاحب طاعت نباشد واجب
نیست مسعده گفت شنیدم که سؤال کردند از حضرت صادق (ع) از معنی حدیثی که از حضرت پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلّم
رسیده است که افضل جهاد کلمه عدل است در نزد پیشوائی ظالم، فرمود معنایش اینست که امر میکند به چیزي پس از معرفت آن
و آن جائر قبول میکند آن سخن را و گر نه پس واجب نیست. خلاصه کلام اینست که امر بمعروف و نهی از منکر بر جمیع
مکلفان واجب است زمانی که متعلق امر و نهی هر چند به اقدام یک نفر صاحب نفوذ حاصل شود آن وقت از سایرین ساقط میشود
و گر نه بر همه واجب است به اجتماع شرایط. آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 102 خداي تعالی و بس است همین جهت
فضیلت ایشان مر کسی را که متصف است به ایشان و در این باب سه آیتست:
سورة آل عمران آیه 110
الایۀ الاولی قوله تعالی فی سورة آل عمران کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ یعنی
هستید شما اي مؤمنان بهترین جماعتی که بیرون آمده است از عدم بوجود از براي نفع گرفتن از یکدیگر برین وجه که امر میکنند
یکدیگر را بمعروف و نهی میکنند یکدیگر را از منکر و ایمان میآورند به خداي تعالی. بدان که قول او (کُنْتُمْ) احتمال دارد که
از کان تامه باشد و (خَیْرَ أُمَّۀٍ) حال از فاعل او. و احتمال دارد که (از کان) ناقصه باشد و خیر أمۀ خبر او. و بر هر تقدیر مراد بیان
خیریت ایشانست در نفس امر در زمان گذشته مثل زمان حال یا مراد خیریت ایشانست در علم خداي تعالی در ازل یا در کتب
پیغمبران گذشته. و بر تقدیر (کان) ناقصه میتواند بود که زایده باشد مثل قول خداي تعالی کانَ اللَّهُ سَمِیعاً بَصِ یراً و احتمال اخیر
صفحه 75 از 346
1) در محل دیگر «__________________________________________________) 1» ظاهرتر است
تحقیق شده است که افعال ناقصه براي ایجاد ارتباط بین مبتدا و خبر وضع شده و غیر از معنی مبتدا و خبر (نسبۀ خبر به مبتداء) به
چیزي دلالت نمیکند بلکه مثل ضمایر ایجاد ارتباط مینماید و البته صیغه ماضی براي اثبات تحقق نسبۀ فاعل است و بنا بر این
چنین میشود معناي آیه اینست که شما بهترین امت هستید از جهت این که اخراج و ایجاد شدهاید براي اصلاح جامعه که امر
بمعروف و نهی از منکر کنید در حالی که ایمان آورده باشند به خدا. آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 103 و قول او أُخْرِجَتْ
لِلنَّاسِ صفت أمۀ است و اشارتست بوجه خبریت. و مراد از اخراج خلق است و قول او لِلنَّاسِ وضع ظاهر است در موضع ضمیر یعنی
لهم یعنی مخلوق شدهاند از براي نفع گرفتن ایشان از یکدیگر. و قول او تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ تا آخر استینافست جهت بیان انتفاع ایشان
از یکدیگر و احتمال دارد که حال باشد از فاعل (اخرجت) جهت بیان انتفاع مذکور و مراد از ایمان به خداي تعالی ایمان معتدٌّ به
است به خداي تعالی چنانکه متبادر است و آن مستلزم ایمانست بجمیع آن چه پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلّم آورده است
بالضرورة و پوشیده نماند که آیت مذکوره دلالت میکند بحسب ظاهر بر حسن امر معروف و نهی منکر بلکه بر وجوب ایشان از
چنانکه متبادر است. «1» جهت سببیت ایشان خیریت فاعل ایشان را از انام مثل ایمان به خدا و بر وجوب یعنی ایشان
سورة آل عمران آیه 104
الایۀ الثانیۀ قوله تعالی فی سورة آل عمران ایضا:
1) مستفاد از این آیه وجوب عینی __________________________________________________)
امر بمعروف و نهی از منکر است ولی خطاب خاص است بر جمعی که داراي صفت اخراج بر دعوت باشند و البته این صفت
مشتمل بر عموم افراد مسلمانان نیست چون که قسمتی ازیشان متمکن از این دعوت نیستند یا از جهت استیلاء جهل در آن یا از
جهت عدم قوه عاصمۀ در ایشان بنا بر این خطاب (کنتم) راجع بر کسانی است که براي این امر مهم اخراج و ایجاد باشند مثل النبی
(ص) و علی بن ابی طالب (ع) و الحسن و الحسین و التسعۀ المعصومین علیهم السلام چنانچه در تفسیر عیاشی از ابی بصیر از
حضرت صادق (ع) منقولست که آیه کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ نازل گردیده در خصوص حضرت رسول (ص) و اوصیاء وي خاصۀ. و مراد از
امت امتی است که دعوت حضرت ابراهیم (ع) در حق ایشان مستجاب گردید نه عموم است. آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص:
104 وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّۀٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ یعنی باید که باشند از شما
اي مؤمنان جماعتی که بخوانند مردم را به نیکی و امر کنند بمعروف و نهی کنند از منکر و آن جماعت ایشانند رستگاري یابندگان
قول او وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ عطف است بر قول او یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ از قبیل عطف تفسیري و تفصیل بعد از
اجمال جهت اهتمام بشأن امر بمعروف و نهی از منکر. و پوشیده نماند که این آیت دلالت میکند بصریح بر وجوب امر معروف و
از جهت کلمه (من) که دالست بر تبعیض «1» نهی منکر فی الجملۀ از جهت صیغه امر مذکور. و بر آن که وجوب ایشان کفائیست
بحسب ظاهر. و مؤید این قولست آن که ظاهر آنست که مقصود از امر معروف و نهی
1) آیه شریفه صریحست در وجوب __________________________________________________)
کفائی امر بمعروف و نهی از منکر بدلیل من تبعیضیۀ و این آیه منافی آیه اولی که صریح در وجوب عینی بود نیست از جهت این
که آیه اولی راجع به جمعی مخصوص بود چنانچه گذشت و این آیه دومی راجع بعموم امت و معلوم است که غرض اصلی از قیام
باین تکلیف آوردن معروف و ترك منکر است و پس از حصول غرض به اقدام جمعی از دیگران ساقط میشود و گذشت که
عموم مسلمانان متمکن از انجام این وظیفه مهم نیستند اما امت مخصوصه مانند حضرت علی و پیشوایان دینی با اتصاف ایشان به
عصمت و تأیید الهی متمکنند از انجام وظیفه در صورت امن و عدم توجه مفسده دیگر مهم از قیام بامر بمعروف و نهی از منکر و
صفحه 76 از 346
بالجمله امر بمعروف و نهی از منکر نسبت به حضرات معصومین واجب عینی است با اجتماع شرایط و به امت واجب کفائی چنانچه
از اخبار واردة از حضرات معصومین علیهم السلام استفاده میشود. [.....] آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 105 منکر انزجار
تارك معروف است و فاعل منکر و متقاعد شدن ازیشان از ترك معروف و فعل منکر و این مقصود حاصل است بامر معروف و نهی
منکر از بعض مکلفان پس هر گاه بعضی اقدام نمایند بر آن از ذمه باقی ساقط گردد چنانکه در جهاد مقرر است با آن که اصل عدم
1» وجوب عینی است
سورة الحج آیه 41
الایۀ الثالثۀ قوله تعالی فی سورة الحج الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ
لِلَّهِ عاقِبَۀُ الْأُمُورِ یعنی آن کسان که اگر جاي دهیم ایشان را در زمین به پاي دارند نماز را و اداء کنند زکات را و امر کنند مردم را
بمعروف و نهی کنند از منکر و مر خداي راست آخر چیزها و کارها یعنی همه با او راجع شود. بدان که (الذین) بدل یا عطف
بیانست از (من ینصره) در قول او لَیَنْصُ رَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُ رُهُ که قبیل این آیت واقع شده و او محلا منصوبست سبب آن که مفعول
(ینصرن) است یعنی سوگند به خدا که هر آینه یاري خواهد داد البته خداي تعالی آن کسان را که یاري دهند دین خداي تعالی و
دوستان او را و ایشان آن کسانند که اگر جاي دهیم ایشان را در زمین.
1) چون که مقتضی قاعدة و اصل __________________________________________________)
وسعت آن چه مجهول است الناس فی سعۀ ما لا یعلمون و تعیین وجوب قید زائد مشکوك است. و البته مجراي این اصل در صورت
شک و جهل است و اما در صورتی که بالدلیل ثابت شد عینی بودن تکلیف امر بمعروف و نهی از منکر بر جمعی مخصوص مثل
حجج الهی آن وقت اصل جاري نمیشود و اما نسبت بر عموم چون که از دلیل تعیینی خالی است پس بمقتضی اصل واجب کفائی
است بلکه بدلیل من تبعیضیۀ ثبوت اولی بعنوان کفائی است فقط. آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 106 و احتمال دارد که بدل
یا عطف بیان باشد از (الذین اخرجوا) در سابق آیت که محلا مجرور است بدل یا عطف بیان است از (الذین) در قول او أُذِنَ لِلَّذِینَ
یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْ رِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ ( 40 ) و میتواند بود که این (الذین) نیز بدل یا عطف
بیان باشد از (الذین) مجرور در (للذین). و دور نیست که (الَّذِینَ أُخْرِجُوا) محلا مرفوع مبتدا باشد و این (الذین) محلا مرفوع خبر
باشد و جملههاي مذکوره در ما بین ایشان جملههاي معترضه باشند میان مبتدا و خبر. و بر هر تقدیر مقصود از این کلام مدح و ثناي
جمعیست که سابقا مذکور شدهاند به اقامت الصلاة و ایتاء زکات و امر بمعروف و نهی منکر. و چون این اوصاف بقصد مدح و ثناء
مذکور شدهاند آیت مذکوره دلالت کند بر حسن امر معروف و نهی منکر بلکه بر وجوب مثل اقامت صلاة و ایتاء زکات. و آیات
داله بر وجوب امر معروف و نهی منکر فی الجملۀ بسیار است مثل قول خداي تعالی وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (آیه 114 سوره حج)
و قول او قُوا أَنْفُسَ کُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ (آیه «1» یعنی و بیم ده از عذاب خداي تعالی خویشان نزدیکتر خود را
6 سوره تحریم) یعنی نگاه دارید خود را به امتثال اوامر و نواهی خداي تعالی و فرزندان متعلقان خود را تکلیف ایشان به امتثال اوامر
و نواهی خداي تعالی از آتشی که آتشگیره او
1) مستفاد از این آیه وجوب عینی __________________________________________________)
انذار (امر بمعروف و نهی از منکر) به حضرت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلّم است. آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: